پرنسس آنیتا

نمی دونم کار درستی کردم یا نه نباید آدرس اینجا رو بهش میدادم ...

از مهر 91 اینجا نیومدم به سه دلیل اول اینکه آنیتا یه وبلاگ جدا برای خودش داره و دوم اینکه آبان 91 آنیتا به خاطر عفونت ادرای 10 روز بیمارستان بستری شد و از اون موقع مریضیهای پی در پی آنیتا و افزایش حجم کار خودم تو شرکت وقتی برام نذاشته که بیام. دلیل سوم هم اینه که دل و دماغی برای اینکه بیام اینجا نداشتم. تو این مدت همش دلم میخواست با یکی حرف بزنم اما تا میخواستم به کسی چیزی بگم نظرم عوض میشد. دوست ندارم کسی رو ناراحت کنم. ترجیح میدم اینجا بنویسم که کسی من و نمیشناسه. تنهایی های دوران حاملیگم باعث شد من یه فلش بک بزنم به کل زندگیم باهاش. دیدم خیلی جاها نظر خانواده اش ارجح بوده و عملا من توی این زندگی نقش کسی رو دارم که فقط نیازهاش رو برطر...